اولش عاشــــــــــقته
حاضره دنیارو بہ پات بریزه ...
حاضره هرڪارے بڪنہ ڪہ خوشحالت ڪنہ ...
شبایے ڪہ ازش دلخورے تا وقتے آشتے نڪردے خوابش نمیبره ...
ادعاے عاشقے ڪردنش دیوونت میڪنہ ...
عاشــــــــــقش میشے ...
عاشـــــق بودنش ، عاشـــــق حس ڪردنش ...
با شادیاش شادے و با ناراحتیاش ناراحت ...
ڪم ڪم ازت دور میشہ ...
واسہ همہ چے وقت میذاره بجز تـــــو ...
با همہ بہش خوش میگذره بجز تـــــو ...
انگار ازت فرار میڪنہ ...
انگار ازت خستہ شده ...
انگار عاشـــــقہ یڪے دیگہ شده ...
انگار دیگہ تویے ڪہ یہ روز همہ چیش بودے الآن شدے "هیچــــــــــے" ...
بازم خودت میمونے و یہ عالمہ حرف تو دلت ڪہ شاید هیچوقت هیچڪے نفہمہ ...
نمیگم مال مـــــن باش ...
نمیگم ڪنارم باش ...
حتے نمیگم با این و اون نباش ...
فقط میگم اگہ ڪسے دلت رو شڪست ...
بہ یاد اونے ڪہ دلشو شڪستے باش ...
در این مطلب برای شما عزیزان در بخش طنز و خنده سری جدید از جوک های خنده دار ۹۲ را آماده کرده ایم که امیدواریم مورد پسندتون واقع بشه، منتظر نظراتتون هستیم...
***********************************
1.دانشمندان به تازگی دریافته اند که هفته ای دو بار قطعی اینترنت در کنار خوردن ماهی برای سلامتی و جلوگیری از ابتلا به زخم بستر مفید است ! . .
2.سردرگم و مضطرب و ناامید رسیدم به یه کوه و صخره ای بلند و فریاد زدم : آیا امیدی هست ؟ جوابی آمد : داد نزن روانی ؛ بله : مدرسان شریف ؛ تلفن : بیست و نه دوتا شیش … . .
3.ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﻦ ﺗﻮ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﺯﺭﺍﻓﻪ ﻫﺎ واژه “ﺍﯾﻦ” ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻩ ؟؟ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺍﺭﺗﻔﺎﻉ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﻭ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻧﻤﯿﺒﯿﻨﻦ و در واقع “ﺍﯾﻦ” ﻣﯿﺸﻪ “ﺍﻭﻥ” … ﺑﺮﯾﺪ ﺣﺎﻝ ﮐﻨﯿﻦ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ! . .
4.موقع رقصیدن مراقب حرکت ابروها و لب های خودتون باشید ؛ خیلی ها مراقب نبودن بعد که فیلمشو دیدن به اعتیاد کشیده شدن … . .
5.رفتم دستشویی گوشیمم تو دستم بود ، دقیقا بالای مدخل توالت رفتم گوشیمو بذارم جیبم که یهو از دستم افتاد ، منم با یه حرکت انتحاری با پا با تمام قدرت زدم زیر گوشی زاااارت خورد به سقف دستشویی بعد پخش شد ! لاششو گرفتم ، درش پرت شد اونور ، باتریشم داشت میومد سمت سوراخی که با پام کنترلش کردم ! یعنی یه همچین آدم سریع الرفلکسی هستم من !!! . .
6.چقدر چاق شدی چیست ؟ جمله ای که میتونه درجا جنس مونث رو از پا دربیاره و در طولانی مدت باعث افسردگی اون شخص بشه … .
7.یکی از دوراهی های اصلی زندیگم توی بچگی این بود که هربار بستنی دو قلو میخریدم تو این میموندم که باید با دو دست بگیرم همون جور که به هم چسپیده بخورم یا جداشون کنم اول این یکی بعد اون یکی ! . .
8.آدما کلا سه دستن : یا منو دوس دارن یا دوس دارن منو دوس داشته باشن یا اصن آدم نیستن یه همچین آدم احترام گذار به سلایق مختلفی هستم ! . .
9.دخترایی که ابرو برمیدارید ! کصافطا خجالت بکشید مگه شما پسرید که ابرو برمیدارید ؟ . .
10.همه ی آدمایی که تو تنهاییشون آهنگ گوش میدن ، فکر میکنن اون آهنگ واسه حال و روز اونا خونده شد درحالیکه برو بابا دلت خوشه ! . .
11.ﺩﯾﺸﺐ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺭﻓﺖ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ، ﺍﻭﻣﺪﻡ ﮐﻮﻟﺮﻭ بزنم روی دور تند یهو ﺳﻮﺧﺖ ! ﮐﻠﯿﺪ ﺍﺳﺮﺍﺭ . .
12.من از بچگی ۱ستاره رو نشون کردم تو آسمون ، میگفتم این ستاره منه ولی وقتی فهمیدم چراغ دکل مخابراته کمرم شکست ! فردام جلسه چهل و هفتم فیزیوتراپیمه … . .
13.هفت سالم بود با مامانم رفته بودم بیرون واسه خرید ، حالا اینش که چطور گم شدم بمونه ! آقا مارو تحویل کلانتری دادن گفتن این پسره گم شده … منم اِینهههو این یتیما یه گوشه کز کرده بودم و گریه میکردم و میگفتم : “من مامانمو موخووام” خلاصه یه سربازه اومد پیشم گفت : ما مامانتو پیدا میکنیم اگه قول بدی گریه نکنی و به سوالام درست جواب بدی … من : باشیییییی ! سرباز : خونتون کجاس ؟؟؟ من : پهلو خونه سـارا اینا (دختله همسایمون) سربازه سربازٍ : نه منظورم اینه که کدوم خیابون ؟؟؟ من : خیابون سارا اینا ! باز سربازه یکی دیگه اومد که به نظر سرباز نمیومد گفت : بزار خودم ازش بپرسم ! پسرجان خونه سارا اینا کجاس ؟؟؟ من : پهلو خونه ما … یهو کل ملت از خنده کف کلانتری هیلیکوپتری و هواپیمایی زدن !!! الان که فک میکنم میبینم از همون بچگی هم فقط به درد این میخوردم که موجبات خنده و شادی دیگرونو فراهم کنم … . .
14.یه سریام هستن که نباید باشن … ممنون میشیم اگه خودشون همکاری کنن ! . .
15.یعنی اصلا امکان نداره یه نفر یه نوشابه بزاره توی فریزر بعد یادش بمونه که نوشابه رو به موقع دربیاره ! . .
16.یه دختره پی ام داد : میخوام دوستامو کسی نبینه باید کدوم دکمه رو بزنم ؟ گفتم دکمه پاور رو نگه دار الان ۳دقیقه س آفلاین شده ! خدایا این سوژه ها رو از ما نگیر … . .
17.پشت هر جمله قشنگی یه ctrl+c و ctrl+v وجود داره ! . .
18.میدونی اوج تنبلی چیه ؟ اینه که بخوابی و خواب ببینی که تو خواب هم خوابیدی ! . .
19.چیزی که تو فروشگاه ها رو وسایل نوشته : لطفا دست نزنید ! چیزی که من می خونم : وقتی کسی حواسش نیست دست بزنید ! . .
20.سلامتی خودم که وقتی میرم پیش عشقم گوشیمو سایلنت نمیکنم ! ریسکش بالاااااست ، کلا باتریشو درمیارم میزارم تو جورابم … . .
21.واسه مامان بابای شما هم کاربرد تاریخ میلادی منحصر به تعیین انقضای داروهاست آیا یا اینکه جدیدا اینطوری شده ؟؟؟ .
. 22.کینه اى نیستم ولى حافظه ى قوی ای دارم … حافظم ژاپنیه لامصب از این جنس بنجلای چینی نیست ! . .
23.دوتا خجالتی با هم ازدواج میکنن بچشون آب میشه ! . .
24.دیروز رفتم دندونپزشکی اینقدر بی حسی زد که نشیمن گاهم بی حس شده بود ، یه چشمم اصن نمیدید ، ارتباط با دست راستم قطع شده بود و کلا سه وَرَم قطع نخاع شد ؛ اونوقت این دندون لامصب هنو حس داشت ، وقتی میخواستن دندونم رو بکشن پدر جدم اومد نوک دماغم ! بی حس که نشد هیچی فک کنم احساساتیش کردن !!! . .
25.بعضیام هستن پشه تو دهنشون مرگ مغزی میشه بعد ادعای باکلاس بودن رو دارن ! . .
26.بابام اومده پشت در حموم میگه اونجایی ؟ احتمال داده شاید از کف حموم تونل زده باشم به خیابون اصلی و فرار کرده باشم ! . .
27.دختره اومده تو مغازه دستشو گذاشته رو پفک میگه آقا از این پفکا دارین ؟ منم گفتم نه عزیزم تموم کردیم ؛ اونم رفت بیرون ! رانی هلو وا کنین فشارم افتاده !!! . .
28.ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺭﻓﺘﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ، ﺩﻳﻨﺎﻡ ﮐﻮﻟﺮﻡ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎ ﺧﻮﺩش برﺩﻩ ! . .
29.تمرین کنید فردا میپرسم ازتون : ﭼﯿﭙﺲ ﭼﺴﺐ ﺳﺲ ﻟﻮﻟﻪ ﺭﻭ ﻟﻮﻟﻪ ﯾﻪ ﯾﻮﯾﻮﯼِ ﯾﻪ ﯾﻮﺭﻭﯾﯽ ﺁﺏ ﻟﻴﻤﻮ ﺁﺏ ﺁﺑﻠﻴﻤﻮ ﺁﺏ ﺁﻟﺒﺎﻟﻮ ﺳﻪ ﺷﯿﺸﻪ ﺷﯿﺮ ﺳﻪ ﺳﯿﺮ ﺳﺮﺷﯿﺮ ﭼﻪ ﮊﺳﺖ ﺯﺷﺘﯽ ﺷﻴﺦ ﺷﻤﺲ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﺷﺨﺺ ﺷﺎﺧﺼﻲ ﺑﻮﺩ ﺳﭙﺮ ﺟﻠﻮ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻋﻘﺒﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﻪ ﺳﭙﺮ ﻋﻘﺐ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺟﻠﻮﯾﯽ ﮐﺎﻧﺎﻝ ﮐﻮﻟﺮ ﺗﺎﻻﺭ ﺗﻮﻧﻞ ﺭﻳﻠﻪ ﺭﻭ ﺭﻭﻟﻪ ﺭﻭﻟﻪ ﺭﻭ ﺭﻳﻠﻪ . .
30.سوسک شوخیه بزرگی بود که خدا با بانوان کرد ! . .
31.یه بار هم ۶ساله بودم رفته بودم قصابی ، دم عید بود و خیلی هم شلوغ … قصابه هم گوشت هرکی آماده میشد اینجوری صداش میزد : گوساله کی بود ؟؟ گوسفند بیا اینجا … خلاصه نوبت من شد و ساتورِش رو آورد بالا گفت : تو گوسفندی ؟ منم ترسیدم زدم زیر گریه گفتم نه عمو به خدا من گاوم !! جاتون خالی چند نفر در اثر زدن هلیکوپتری زیاد پره هاشون شکست ؛ قصاب که داشت واسه خودش رقص چاقو میزد … . .
32.بنی آﺩﻡ ﺭﻭ ﺍﻋﺼﺎﺏ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮﻧﺪ… . .
33.ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺩﯾﺪﻥ یه ﺁﺩﻡ ﺧﻮﺷﮕﻞ : ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﺑﻌﺪ ﺁﯾﻨﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﺰﺍﺭﻡ ﺳﺮ ﺟﺎﺵ !
نظـــــــر یـــادتـــــون نــــــره
مرد : عزیزم از وقتی میری ورزش هیکلت خیلی قشنگ شده!
زن : از اولشم هیکلم قشنـــــــــــــــگ بووووووود!
مرد : اون که ۱۰۰%… هیکلت همیشه قشنگ بوده… اصلاً من هیکلت رو روز اول دیدم خیلی خوشم اومد…!
زن : یعنی به خاطر هیکلم، فقط با من ازدواج کردی ؟ خیلی هیــــــــــــزی!
مرد : نه عزیزم، عاشق اخلاقت شدم که باهات دوست شدم… هیکلت واسم مهم نبود!
زن : یعنی چی؟! پس این همه ورزش میرم، برای کی میرم برا عمم؟! هیکلم برات مهم نیست؟!!
مرد : عزیزم، موقع دوست شدن مهم نبود، الان که هست…!
زن : یعنی الان میرم ورزش، برات بی اهمیت میشم؟!!
مرد : فدات بشم، قربونت بشم، همه چیزت، تمام وجودت، همه خصوصیاتت، برام مهمه!
زن : یعنی باید همه خصوصیات خوب رو داشته باشم که دوستم داشته باشی؟ خیلی نامردی… چیه پای کسی درمیونه؟؟!!
مرد : بابا، جان مادرت بیخیال شو، چه غلطی کردیم تعریفتو کردیماااا؟؟!!
زن : دیدی… دیدی… پس از اول درست حدس زدم که یه ریگی تو کفشته که داری ازم تعریف می کنی؟! برو از جلو چشام دور شو… یه چند ساعت نمی خوام قیافتو ببینم…
نظـــــــر یـــادتـــــون نــــــره
ایدی پیج شهــرک قـدس در اینستاگرام
@shahrak_gods
دریافت آخرین آهنگ ها از کانال تلگرام ایـــران مـــوزیک
آیدی کانال تلگرام ایـــران مـــوزیک iranmozik@
آیدی پشتیبانی در تلگرام madady1@
برای ورود به کانال تلگرام کلیک کن
دوسـتان عزیــز منتــظـر نــظـرات ارزشــمـندتـان هسـتـــم
:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::
اون زمونا که از این نوشابه شیشه ای ها بود یه روز خواستم یه شیشه که اضافه اومده بود رو بذارم تو در یخچال دیدم بلنده و جا نمیشه. درش آوردم یکمش رو خوردم دوباره گذاشتم، در کمال تعجب دیدم نه، بازم جا نمیشه!:/
:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::
اعتراف میکنم موقعی که بچه بودم ، کارتون فوتبالیستها رو نشون میداد،منم که بدون استثنا عاشق تک تک پسرای تو کارتون بودم ، میرفتم لباسمو عوض میکردم ،یه لباس خوشگل و شیک میپوشیدم، که وقتی تو دوربین نگاه میکنن،منو ببینن عاشقم بشن!
:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::
اعتراف می کنم دفعه اول که یه بز رو از نزدیک دیدم ، از ترس بهش سلام کردم و بعد فرار کردم!!!
:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::
اعتراف می کنم یه بار اتو کشیدن موهام یک ساعت طول کشید ، چون موهام بلند بودش ، بعد از کلی کیف کردن و احساس رضایت، نگاه کردم دیدم اتوی مو اصلاً توی برق نیست :(
:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::
اعتراف می کنم معلم دوم دبستانمون می گفت: املاها رو خودتون بنویسید چون من با دوربین مخفی می بینم کی به حرفام گوش می ده... از اون روز کار من شده بود گشتن سوراخ سمبه های خونه و سوال های مشکوک از مامان بابام که همین امروز کی اومد؟ کی رفت؟ به کدوم وسیله ها دست زد؟ بیشتر هم به دریچه کولر شک داشتم!
:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::
اعتراف می کنم موقعی که بچه بودم می خواستم برم دستشویی تلویزیون رو خاموش میکردم تا کارتون تموم نشه و بعدش که میومدم گریه میکردم به مامانم میگفتم کاره تو بود روشن کردی کارتون تموم شد!
:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::
یه بار از محل کارم اومدم بیرون داشتم با رفیقم اس ام اس بازی می کردم ، این رفیقم تکه کلامش کچل بود برام یه شماره فرستاد اومدم جوابشو بدم براش زدم کچل این شماره است تو داری ؟ ولی اشتباهی برای مدیرعامل یکی از شرکت ها که باهاشون کار میکنم فرستادم که اتفاقا کچلم بود!!!
:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::
چند وقت پیش تو حیاط خونه سیگار میکشیدم که صدای باز شدن در حیاط اومد منم حول شدم سیگارو روی گوشیم خاموش کردم (!!) و بدترش اینکه بلافاصله گوشیو پرت کردم تو باقچه و سیگار خاموش موند تو دستم
:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::
اعتراف می کنم یه با زنگ زدم 700 اپراتور ایرانسل کلی پشت خط منتظر موندم تا بعد یه ربع یه پسره جواب داد منم حواسم دیگه به گوشی نبود هل شدم گفتم: سلام منزل آقای ایرانسل؟
:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::
اعتراف می کنم یکی از معضلات دوران بچگیم این بود که چرا من نمی تونم مثل شخصیت های کارتونی که اشکاشون به دو طرف پرت می شد گریه کنم!کلی تلاش می کردم مثل اونا باشم موقع گریه کردن مثلا سرمو بالا بگیرم دهنمو باز کنم یا چشامو تنگ کنم که بازم جواب نمی داد
:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::
وقتی بچه بودم رفتم به اطلاعات مجتمع خریده الکی اسم خودمو گفتم پیج کنه بعد با صدای دلنشینش اسمم تو مجتع پخش شد از خوشحالی قند تو دلم آب شده بود انگار بهم تی تاب داده بودن
:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::
اعتراف می کنم کوچیک که بودم تو سالن خونمون وقتی کسی نبود عینهو دیوونه ها شروع می کردم به رقصیدن... بعد یهویی یادم میو مد که خدا داره نگاه می کنه! خجالت می کشیدم می رفتم یه گوشه می نشستم!
:::::::::::اعتراف های خنده دار:::::::::::::
اعتراف میکنم که بچه بودم دوست داشتم دندون پزشک بشم، یه بار تو بازی بزور خواهرمو خوابوندم و دندون لقشو با نخ کندم
شما هم میتونید اعتراف کنید
نظـــــــر یـــادتـــــون نــــــره